علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

بهار در پاییز

اون قدیما ....

یادم میاد اون قدیما وقتی مریض میشدیم و با مامانمون به دکتر می رفتیم ما فقط می نشستیم و دکتر معاینه میکرد و این مامان بود که به جای ما حرف می زد که کجامون درد می کنه و ... اما حالا... دیروز رفتیم پیش خانم دکتر برای معاینه چون حسابی سرما خورده بودی ...بعد از اینکه نوبت ما شد و درب اتاق خانم باز شد شما همینطوری سرتو انداختی پایین و رفتی توی اتاق دکتر و ما پشت سرتون من فقط گفتم سرما خورده و احساس میکنم گلوش چرک داره که خانم دکتر بعد از معاینه گفت بله سینوساش چرک برداشته ... خودت پا شدی رفتی روی ترازو تا وزنت رو  دکتر دکتر بگیره و بعدش به خانم دکتر میگی که خانم دکتر برام آمپول ننویسی ... شربت تلخ هم ننویسی ... خانم دکتر با خنده ا...
26 بهمن 1393

خاطره

بعد از 3 سال بالاخره فرصتی پیش اومد تا عکسهای قدیمیت رو تفکیک کنم برای چاپ توی آلبوم وقتی عکسهای کوچلوییت رو نیگاه میکنم اینقده ذوق میکنم و قربون صدقه ات میرم و فشارت میدم که خودت به خودت حسودیت میشه جلوی دهن منو میگری و خودت میگی الهی قربون علی اصغر برم من میگم وای چقدر خوشکل بودی ... چقدر ناز بودی ... چقدر تپل بودی... ناراحت میشی میگی یع نی الان خوشکل نیستم و باز من بیشتر فشارت میدم چقدر خوبه که این همه عکس داریم ... چقدر خوبه که از اولین لحظه و ساعت تولدت تا همین الان عکس و خاطره داریم و این خاطره هاست که میمونه و خنده رو به لبهامون هدیه میده ... خاطراتی که تو به وجود آورنده اش هستی ... تویی که لحظه لحظه ات شادی و خاطره است ...
25 بهمن 1393

خیالم راحت شد

بالاخره بعد از مدت تقریبا طولانی امتحانات دانشگاه بسلامتی تموم شد توی این مدت تو خیلی اذیت شدی هر چند تمام سعی و تلاشم رو میکردم که تو را تحت فشار نذارم اما گاهی واقعا کم می آوردم درگیر بودن بابایی از یک طرف ، اداره و امتحانات من از یک طرف و درخواست های تو برای بازی از طرف دیگه تا اینکه بعد از اداره میومدیم خونه شاکی میشدی که ب از میخوای بری درس بخونی ، باباییم که نیست من نمیام خونه .... توی حیاط کمی به عنوان اعتراض میموندی و با وعده بازی کردن میومدی خونه با هم قرار میذاشتیم که اول با هم یک عالمه بازی کنیم بعدش من برم درس بخونم فکر میکردی .... اول فوفال(فوتبال) بازی کنیم، بعدش تفنگ بازی و قایم موشک... بعد تو برو درست رو بخون ...
16 بهمن 1393
1